بر هیچ کس پوشیده نیست که رسانه ملی میتواند تأثیر بسزایی در ترویج فرهنگ کتابخوانی داشته باشد، اما همواره این پرسش در این ارتباط مطرح است که تا چه میزان این سازمان عریض و طویل به این امر مهم توجه نشان داده است؟
با یک بررسی اجمالی هم میشود به این پرسش مهم پاسخ داد. بدون شک میتوان ادعا داشت که سیمای جمهوری اسلامی آن چنان در قید اشاعه فرهنگ کتابخوانی و معرفی آثار برتر به مخاطبان نیست. لازم به ذکر است که ترویج فرهنگ کتابخوانی خود یک مسأله مهم است و معرفی آثار برتر یک مسأله دیگر.
متأسفانه بیشتر مردم با نویسندگان و آثار برتر آشنایی ندارند.در نمایشگاه کتاب بارها دیده شده که افراد علاقهمند به خرید کتاب نمیدانند چه آثاری را خریداری کنند. بیشک در درجه اول، این وظیفه رسانه ملی است که برنامههایی در معرفی و نقد آثار در خور تعمق تولید کند. اصولاً در برنامههای خوب رادیو، بخصوص رادیو فرهنگ آثار ادبی به خوبی نقد و معرفی میشوند، اما متأسفانه در سیما توجهی به فرهنگ سازی نمیشود و اصولاً کتاب و خالقان آثارادبی در آن سازمان غریبه هستند.
توجه به این مسأله ضروری است که هر گاه برنامهها و شخصیتهای پر طرفدار اقدام به معرفی کتاب کردهاند، آمار خرید کتابهای مورد نظر به ناگاه چند برابر شده است. یادمان نرفته است کتاب «دا » که برخلاف نظرعدهای ناآشنا با چارچوب داستاننویسی، در ژانر خاطره نویسی میگنجد، با حمایت جمع کثیری از هنرپیشههای سینما و تلویزیون بارها تجدید چاپ شد. بیشک اگر این کتاب اینگونه معرفی نمیشد، همچون سایر کتابهای خاطره، آنچنان مورد توجه مردم قرار نمیگرفت. بتازگی هم رامبد جوان در برنامه تلویزیونی خود ثابت کرد تا چه میزان سیما میتواند در این راستا تأثیر گذار باشد.معرفی دو کتاب در برنامهای که چندان جدی نبود، سبب شد تا آمار فروش هفتگی کتابفروشیهای سراسر کشور را تغییر بدهد. شاید تأثیر یک برنامه تلویزیونی چندان عمیق نباشد، اما همین حرکت نشان میدهد که سیمای جمهوری اسلامی آگاهانه یا نا آگاهانه در این خصوص کم لطفی کرده است و در نتیجه صدمات جبرانناپذیری را برجامعه ایرانی وارد کرده و خواهد کرد، چرا که در شرایط کنونی هیچ سازمان و نهادی از توانمندی تصویربرداری و در خدمت داشتن افراد مورد علاقه عامه مردم برخوردار نیست. البته این ناهنجاری بزرگ در ایران وجود دارد که مردم بیش از حد و اندازه نسبت به شخصیتهای سینمایی و تلویزیونی علاقه نشان میدهند و آن قدر که بازیگر میشناسند، از نویسندگان مطرح کشور بیاطلاع هستند. متأسفانه بسیاری از مردم با شخصیتهای بزرگ ادبی و پژوهشی چون دکترخانلری، دکترمعین، دکتر زرینکوب، جلال آل احمد، جمالزاده،.....آشنا نیستند، در حالی که ازسادهترین هنرپیشهای که چندی دیگر به وادی فراموشی سپرده میشود، اطلاعات دقیق و زیادی دارند. بنابراین شناساندن نویسندگان، پژوهشگران و مترجمین ایرانی باید در دستور کار نهادها و سازمانهای دولتی قرار بگیرد. معرفی و نقد آثار ادبی باید به صورت جدی در رسانه ملی انجام شود. در گذشتههای دور شخصیتهای بزرگ ادبی چون سعدی ، حاقظ و مولانا حتی در میان عوام نیز شناخته شده و از ارزش و اعتبار زیادی برخوردار بودهاند. براین اساس باید به راهکارهایی دست یافت تا در درجه اول فرهنگ و باور مردم دچار تحول بنیادین شود. افزایش سطح آگاهی و شناخت مردم تأثیر عمیقی در جامعه شهری و روستایی کشور دارد. کسب تجارب سایر کشورها نیز میتواند در این راستا مفید باشد، آنچنان که در کشور آلمان کتابخانههایی از سنگ در خیابانها ساخته شده است و خود مردم کتابهای خود را در این کتابخانهها قرار میدهند تا دیگران از آنها استفاده کنند و ما نیز میتوانیم از این تجربهها استفاده کنیم.
نظر شما